مربی: خانم احمدنیا مامانن النا 6 ساله ، خانم احمد نیا شما چطور با موسسه رویش طلایی آشنا شدید
مادر: من با موسسه از طریق آشناها که کلاسها رو شرکت کرده بودن آشنا شدم بعد تو دوره ها شرکت کردم و با روال
مربی: در خدمت خانواده حبیبی هستیم و خانم حبیبی مادر امیرعلی حبیبی 6ساله، واقعا فکر میکنید بین بچگی شما با بچگی امیرعلی فرقی هم وجود داره
مادر: خیلی فرق هست اصلا زمان ما شاید اصلا اهمیت نمیدادن که
هلیا در حال خواندن کتاب داستان (خواندن کتاب به واسطه تقویت نیمکره راست مغز نه به واسطه آموزش زبان فارسی) :
در یکی از روزهای دل انگیز تابستان در سرزمینی روزی یک اردک ماده نزدیک به لانه اش ایستاده بود
فرقی که ریحانه با بچه های دیگه داره دقتش خیلی بالا رفته ، سرعت دریافت اطلاعاتش هم همینطور خیلی افزایش پیدا کرده ، حتی نسبت به قبل آموزش خودش ، و این سال به سال که گذشت و این آموزشها رو باهاش کار کردم
مادر: من همین بازیهای کارتی بازیهای ریاضی رو که باهاش انجام میدادم اون اصلا نمینشست که من کارت بزنم براش، میرفت .
بعد زنگ میزدم از موسسه میپرسیدم که این نمینشینه، این فایده ای داره که من انجام میدم؟
مادر : خصوصا در مورد ریاضیات ، خیلی علاقه مند به ریاضیات شده بود،
از چهارسالگی تونست ساعت رو بخونه ، اعداد رو تشخیص بده ، جدول ضرب خصوصا...
توی مدرسه هم در کلاسشون نسبت به ریاضی خیلی علاقه منده....