رویش طلایی کوچولوها
 
آیکن گفتگو با ما آیکن چت ایتا آیکن گفتگو با ما

چطور شخصیت کودکمان را شکل دهیم؟

 
چطور شخصیت کودکمان را شکل دهیم؟
از دیدگاه روان شناسی کار بزرگ شدن انسان یا رشد انسان ، به معنی پرورش دادن ، تعلیم و تربیت همه ی استعداد ها ، قابلیت ها ،‌توانایی ها و فرصت هایی است که انسان می تواند داشته باشد یا برای او فراهم می شود و در نتیجه تمام کوشش این است که کودک همه ی امکانات خودش را به درستی تجربه کند و زندگیش را بر معنایی استوار بنا کند

 

و از دیدگاه جامعه شناسی مسئله کودک انسانی در حقیقت اجتماعی کردن او ، و درونی و داخلی کردن اوست. ... نظام ارزش ها ، هنجار جامعه و آن چه که به عنوان اصول و قواعد زندگی اجتماعی به کودک هست تا آن جایی که کودک انسانی بتواند نمونه کاملی از جامعه ی خودش یا جامعه ی انسانی باشد ،

یعنی در مسیر هجده سال اول زندگی پدر و مادر و بقیه ی سازمان ها و مؤسسات و افرادی که درگیر کار کودک یا نوجوان هستند به گونه ای کمک کنند که کودک از یک طرف همه ی نیرو های بالقوه ی خودش را به فعل تبدیل کند و از جانب دیگر نمونه ی کاملی از فرهنگ و جامعه ی خودش باشد

، همان گونه که احتمالن انتظار می رود من و شما فرزندی اگر داریم توان این را داشته باشد که به راحتی زبان فارسی را سخن بگوید و ارتباطات لازم را از نظر کلامی بین خودش وبا دیگران برقرار کند بنابراین مفهوم آن چه من و شما در دنیای روان شناسی و جامعه شناسی می شناسیم در خصوص انسان از یک طرف رشد انسان هست در آن و از جانب دیگر اجتماعی کردن آن یا به درون بردن آن چه که در تاریخ انسان وجود دارد تا ان جایی که فرد دقیقن می داند که در روابط یا در شرایط و موقعیت های مختلف چگونه رفتاری خوب ،‌مناسب و درست داشته باشد .

به همین جهت است که هر دو چه روان شناسی و چه جامعه شناسی در تحلیل نهایی به یک  موضوع مشترک می رسند و آن موضوع شخصیت یا پرسونالیتی انسان است . شخصیت در تعریف ساده ی خودش به عنوان مجموعه ی صفت و ویژگی ها و حالات انسانی است که آموخته شده و نسبتن در من پایدار و به گونه ای ثابت است .

به بیان دیگر وقتی که صفتی آموخته نشده به عنوان صفت شخصیتی است اگر چیزی از درون به صورت عامل طبیعی و رشد خودش را نشان می دهد مثل برخی از اوقات حتی هوش انسانی که بیش تر ارثی است و یا حالات رشد بدن من و شما آن را به عنوان صفات شخصیتی نمی شناسیم یا زیبایی کسی به عنوان صفت شخصیتیش تلفی نمی شود و حال آن که وقتی صحبت از شخصیت می کنیم مجموعه ی گرفته ها، دریافت ها و برداشت های کودک از محیطش و یا از جانب مربیان و معلمان و مسئولان تربیت او خواهد بود .

رویش طلایی کوچولوها

احتمالن بیش از 30 درصد شخصیت کودک در 3 سال اول شکل و فرم می گیرد و آن زمانی که گفته می شود بیش از هشتاد درصد شخصیت انسان در پایان هشت سالگی مشخص و معین می شود گرچه از دقت لازم برخوردار نیست ،ولی تکلیف من و شما را روشن  می کند که در سن سی یا پنجاه سالگی من بیش تر همان هستم که تا 8 سالگی بوده ام ، تا بعد از 8 سالگی که در زندگی من حوادثی اتفاق افتاده و به همین جهت است که شخصیت انسان از آن جا که در  هشت سال اول بیش از هشتاد درصدش شکل و فرم می گیرد ، وظیفه و نقش پدر و مادر و اهمیت آن ها در زندگی روشن خواهد شد

نظر فیزیکی مردم دو گونه اند ، مردم یا سالمند یامریض . بنابراین ملاحظه می کنیم که وقتی که من و شما به این نتیجه برسیم که ما با شخصیت سالم ، شخصیت نرمال و شخصیت بیمار روبه رو هستیم، آن زمانی که قبول می کنیم که بیش تر مردم دنیا نرمالند وظیفه ی فوق العاده ای به دوش ماست که به سمت این سلامت حرکت کنیم.

اما این شخصیت هر چه هست به نظر می رسد که شاید بتوان گفت از چهار جنبه یا جلوه ی مختلف انسانی بهره می گیرد، مورد اول و مطلب آغازینش بدون تردید فطرت است،موضوع فطرت به این معناست که اگر من و شما باور داشته باشیم که انسان حامل و حاوی چیزی است غیر مادی و غیرمرتبط به موضوع ها و مطالب این جهان یا انرژی ، اگر باور به اصالت انسان داشته باشیم، اگر باور به امتیاز انسان ، نه تمایز انسان داشته باشیم، اگر نظر من و شما این است که انسان مانند بقیه ی موجودات نیست بلکه در خود یا با خود یا متوجه خود حقیقتی،کیفیتی و حالتی را دارد که در هیچ جای دیگر پیدا نمی شود ، در آن صورت شما می توانید بگویید که انسان در نوع خودش متفاوت از موجودات است و این تفاوت به نوعی چون در انسان ها مختلف است پایه و اساس شخصیت است ، آن چیزی است که به عنوان ، اگزیستنس ،‌یا در زمینه ی ضمیر انسانی ... من و شما آن را می شناسیم . ذات حقیقت ، جوهر ، اصل ،ماهیت هر چه که مایلید نامش را بگذارید، اگر چنین هست عامل اولیه شخصیت ، عاملی است که به فطرت انسانی مرتبط است ، به حقیقت وجود انسانی مرتبط است و معلوم است که در این فطرت بد نخواهد بود ، فقط خوب و به تر خواهد بود ، برخی این صفت را دارند و برخی صفاتی را که من دارم به ترش را دارند و بنابراین عامل اصلی شخصیت انسانی فطرت است ، اما این بحث بیش تر بحث فلسفی است تا بحث علمی ، و اگر شما جهان ماده را به عنوان تنها جهان می شناسید و انسان را به عنوان یک موجود مادی می شناسید و باور شما چنین است که جز این ماده چیز دیگری در انسان نیست یا متوجه انسان نیست و این درست مانند گیاهان یا حیوانات یا جمادات است ،‌معلوم است که در چنین صورتی ما بحثی درباره ی فطرت نخواهیم داشت و به همین صورت است که در بیش تر کتب علمی سخن از فطرت مطرح نیست، یعنی در مورد شخصیت انسانی که چگونه شکل و فرم می گیرد و یا از ترکیب چه عناصری به وجود آمده گفت و گویی درباره ی فطرت نخواهید شنید.

 

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید